الان دقیقا سه ساله ... شب یلدا رو تنها هستم ...
برا خودم میشینم تو حیاط قلیون میکشم و به صدای خنده ی همسایه ها گوش میدم
البته از اولش هم یلدای ما درست حسابی نبود ... شرم نگاه بابام
سکوت معنا دار مادرم و خیره شدنش به گلای قالی
و من که وانمود می کردم ناراحت نیستم
چه دروغ هایی که تو مدرسه
فردای یلدا به رفیقامون نمیگفتیم ...!!!!
البته الان مطلب گذاشتن برا یلدا یخورده دیره ... ولی دلم گرفته بود ... ببخشید !!!
الان دقیقا سه ساله ... شب یلدا رو تنها هستم ...
برا خودم میشینم تو حیاط قلیون میکشم و به صدای خنده ی همسایه ها گوش میدم
البته از اولش هم یلدای ما درست حسابی نبود ... شرم نگاه بابام
سکوت معنا دار مادرم و خیره شدنش به گلای قالی
و من که وانمود می کردم ناراحت نیستم
چه دروغ هایی که تو مدرسه
فردای یلدا به رفیقامون نمیگفتیم ...!!!!
البته الان مطلب گذاشتن برا یلدا یخورده دیره ... ولی دلم گرفته بود ... ببخشید !!!
ادامه مطلب ...